سلامت نیوز: هر خانوادهای در ارتباط با فرزندان شیوه خاص تربیتی خود را دارد. کودکان براساس اینکه در سالهای اولیه زندگی چگونه تربیت شوند و آموزش ببینند، سبک خاص رفتاری پیدا میکنند. این سبک رفتاری، الگویی تقریبا ثابت و دایمی برای آنها به وجود میآورد و تعیینکننده نحوه ارتباطات و برخوردهای آنان نیز هست. یکی از سبکهای غلط رفتاری کودکان، ناتوانی در ایجاد و برقراری رابطه سالم با همسالان است؛ یعنی کودکانی وجود دارند که راههای برقراری ارتباط سالم را نمیدانند. این گروه از کودکان گاه تحت عنوان «کودکان لوس» نامگذاری میشوند.
یکی از دلایل به اصطلاح لوس شدن کودکان روشهای غیرقابل قبول والدین به لحاظ تربیتی است. والدین محبتکننده افراطی که معیارهای تربیتی و روشهای یادگیری را در نظر نمیگیرند، صرفا با محبتهای زیاد مانع اجتماعی شدن رفتارهای کودکان میشوند. چنین کودکانی معنای صبر و تحمل را در زندگی نمیآموزند و انسانهایی عجول و شخصیتهایی متزلزل بار خواهند آمد.
نقش تشویق و تنبیه در تربیت کودک
تشویق و تنبیه دو روش متفاوت تربیتی هستند و باید ویژگیهایی داشته باشند تا موثر واقع شوند. این دو روش چنانچه بهموقع و با اصول درست انجام شوند، میتوانند از لوس شدن کودکان جلوگیری کنند. معمولا کودکان لوس، والدین تسلیمشونده دارند. آنها در مقابل خواستههای کودک فورا تسلیم میشوند و هر آنچه او طلب کند، برایش فراهم میکنند. در خانوادهای که کودک لوس پرورش داده میشود، اثری از روشهای تنبیهی مناسب دیده نمیشود. یعنی چنانچه کودک کار اشتباهی مرتکب شود یا اینکه بخواهد تعیینکننده باشد و به والدین خود دستور دهد یا اینکه با داد و فریاد و عصبانیت حرف خود را به کرسی بنشاند، در این خانواده هیچگونه روش مناسبی برای جلوگیری از این رفتارها و جهتدهی به آنها وجود ندارد. این نوع خانوادهها از لحاظ روانشناسی به خانوادههای محبتکننده افراطی آزادگذارنده معروفند؛ خانوادههایی که بینهایت توجه، محبت و محافظت در مورد فرزندان خود دارند و در عین حال آنها را برای انجام هرگونه عملی آزاد میگذارند. این مساله بسیار اهمیت دارد که میزان مقاومت، ایستادگی و انعطاف خود را در برابر فرزندانمان مورد بررسی قرار دهیم. بعضی از والدین پس از مقاومتی کوتاه در مقابل تقاضاهای فرزند، تسلیم میشوند و خواستههای کودک را به همان شکلی که او میخواهد برآورده میکنند.
وقتی صحبت از قاطع بودن به میان میآید، برخی از والدین تصور میکنند که جدی و قاطع بودن به این معناست که مثلا پرخاشگر هم باشیم یا اینکه چنانچه فرزندمان از ما پیروی نکرد، با زور و خشونت مواردی را به او تحمیل کنیم. حال آنکه در مقولههای تربیتی، قاطع و جدی بودن به این معناست که از اصولی پیروی کنیم و قوانینی برای فرزندانمان داشته باشیم. به علاوه، اصرار به اجرای آن قوانین در خانواده وجود داشته باشد. اما چنانچه کودکان از قوانین خانواده پیروی نکنند و حتی خلاف آن عمل کنند، برای مثال در جمع فامیل رفتاری از آنها سر بزند که مطابق با موازین تربیتی نباشد، آیا لازم است که مثلا در جمع مورد تنبیه یا سرزنش قرار گیرند؟ مسلما نه.یادآوری نکات تربیتی و قوانین مورد نظر به کودک باید در منزل و بهطور خصوصی صورت گیرد. کودکان برای قضاوت دیگران راجع به خودشان اهمیت فراوانی قایلند و چنانچه در حضور دیگران مورد توبیخ قرار گیرند، رنجیدهخاطر میشوند و در پارهای موارد رفتارهای تلافیجویانه از آنها سر خواهد زد.
چنانچه حریم خانواده امنیت و اطمینان لازم را برای کودک فراهم کند، او به راحتی میتواند اشتباهات خود را بپذیرد و هر موردی را که به او تذکر داده میشود، تغییر دهد. میتوانیم به جای ناامید کردن مکرر و پیدرپی کودکان، آنها را به داشتن رفتارها و اندیشه خوب و مثبت تشویق کنیم. رفتارهای کودکان و همینطور یادگیری بسیاری از رفتارها به رشد سیستم عصبی – مرکزی مربوط میشود. پختگی سیستم عصبی- مرکزی باید انجام شود تا کودکی قادر باشد صحبت و حرکت کند، راه برود، معنای بسیاری از مطالب را درک کند و خود قادر به انجام عمل باشد. پس انتظار پیش از موقع و در واقع انتظارات زودرس از کودکان باعث فشارها و استرسهای روحی برای آنان میشود و چنانچه کودکان نیز با کلام و زبان خود، والدین را از این وضعیت آگاه نکنند، این فشارها بهگونهای دیگر خود را نشان میدهند.
مثلا ممکن است به صورت علایم و نشانههای جسمانی یا حرکتها و پرشهایی که به تیک عصبی شناخته میشوند، ظاهر شوند. اهمیت و ضرورت دانستن مطالب و نکات مطرح در مورد رشد کودکان، آن است که به والدین این شناخت را میدهد که به انتظارات خود نگاه مجددی داشته باشند تا چنانچه انتظارات و خواستههای آنها بیش از حد توان فرزندان یا بسیار کمتر از توانمندی کودکان است، رفتارهای خود را اصلاح کنند. فرصتهایی که به کودکان داده میشود تا در جمع همسالان خود قرار بگیرند، باعث میشود ضمن بازی، با هم ارتباط برقرار کنند و بسیاری رفتارهای اجتماعی را از یکدیگر بیاموزند. همکاری، تعاون، اشتراک و نظایر آن از مفاهیمی است که میتوان با قرار دادن کودکان در گروه همسن به آنها آموخت.
منبع: روزنامه شرق